غزل نمره ۳۹۵
مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلن
گلبرگ را ز سنبل مشکين نقاب کن
وانگه نقاب درکش و عالم خراب کن
بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را
چون شيشههای ديدهی ما پرگلاب کن
ايام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد
ساقی به دور بادهی گلگون شتاب کن
بگشا به شيوه، نرگسِ پرخوابِ مست را
و از رشک، چشمِ نرگسِ رعنا به خواب کن
بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گير
بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن
زآنجا که رسم و عادت عاشقکشی توست
با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن
همچون حباب ديده به روی قدح گشای
وين خانه را قياس اساس از حباب کن
حافظ وصال میطلبد از ره دعا
يا رب دعای خستهدلان مستجاب کن