انگار زندگی به رگ تار بستهام سرم سنگ بسته است انگار روزگار روی سرم به قصد فراغت نشسته است از بس که خسته است ...از بس که خسته است از بس که خستهام من هم نشستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام از بس که خستهام